به هر حال استاد ها هم روی دانشجوشون غیرت دارند و اگه دانشجو سر و گوشش بجنبه و مثلا با استادهای دیگه بپره حسودیشون میشه! من که الان یک استاد بیشتر ندارم (لکشمنمنان)، ولی به خاطر اینکه تخصص جبر خطی ندارن جناب استاد، جلسه های هفتگی رو سه نفری با خن برگزار می کنیم. در بعضی اوقات که خن شروع میکنه از جبر خطی حرف زدن، من و استاد با هم (دور از جون) مثل بز اخفش بهش نگاه می کنیم و درس می گیریم. بیشتر اوقات هم خن داره با من صحبت می کنه و میگه که باید تا هفته بعد چه کارایی بکنم. لکشمنمنان هم مثل مردهایی که زنشون رو می برن پیش یک دکتر زنان زایمان مرد، میشینه اون گوشه ما رو می پاد! بعد از جلسه هم که با هم میریم بیرون لااقل باید ده دقیقه توی راهرو با من صحبت کنه و صحبتمون هم معمولا چیزی فراتر از حرفایی که تو جلسه زده شد نیست.
قرار شد هفته بعد یه جلسه اضافی با خن داشته باشم و بشینیم پای کامپیوتر و برنامه هایی که نوشتم رو اجرا کنیم. استاد خودش رو کشت که یک ساعتی پیدا بشه که خودش هم بتونه بیاد (با اینکه اصلا لازم نیست)اما آخرش نتونست. دلم براش سوخت. حالا بعد جلسه یه ای-میل بهش میزنم میگم چیکارها کردیم که دلش شور نزنه!
میگم چرا این استاده جدیدا شاکی شدهها، نگو مساله غیرته!
تو اون ولایت کفر چه فسق و فجوری میکنی که وردپرس اسپم میشناستت؟!
نمی دونم، خودمم موندم به چیم گیر داده!
این اساتید گرام چرا اسمهاشون انقدر عجیب است؟
اهل دیار هند و اسراییل هستند.