انرژی مثبت

منتظر دوستم نشسته بودم که بریم باشگاه ورزشی که سر و کله دو تا پسر پیدا شد. یه خورده کنار من لول خوردن و سر صحبت رو باز کردن. آخر گفتن تو به انرژی درمانی اعتقاد داری؟ گفتم به هر چیزی که در چارچوب علم باشه اعتقاد دارم. بعد گفت دستت رو مثل موقع قنوت بگیر و شروع کرد به ادا و اصول در آوردن از خودش که یعنی مثلا داره انرژی مثبت میده بهم. آخرش هم گفت دستت رو بگیر پایین بمال به هم ببین باید گرم شده باشه. گفتم آره خون دوباره جریان افتاده گرم شده. کارت ویزیتشو داد و بعد راهشو کشید و رفت…
ولی به هر حال سهم روزانه انرژی مثبتمون رو توی باشگاه گرفتم. روی دوچرخه ها که همیشه بانوان کـ*ن گنده نشستن و دارن رکاب می زنن، طوری که از اونجایی که من ورزش می کنم انگار یه وانت پر از هندونه داره تو جاده خاکی راه میره. ولی خوب این وانتی ها هم تو بارشون تک و توک هندونه مرغوب پیدا میشه، فقط حیف که شرط چاقو ندارن اینا!